بنیتابنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

بنیتــــــا* دختــری از بهشت

تولد فرشته خونمون

سلام فرشته نازم دختر قشنگم بالاخره انتظار شیرین به پایان رسید و تو نازدونه قشنگم اومدی تو بغلم الان که دارم وبتو آپ میکنم تو کنارم در خواب نازی   الهی قربونت برم که با اومدنت روح تازه ای به زندگیمون بخشیدی امروز خانومی نازم ١٧ روزته و مامانیو ببخش که انقدر دیر اومدم تو وبت مطلب بزارم آخه دختر قشنگم با اومدنت نمیفهمم کی شب میشه میخوام خاطره شیرین روز تولدت رو بنویسم   قرار بود در روز ٢٨ خرداد سال ١٣٩١ ساعت ١٣ در بیمارستان پارسیان بدست خانوم دکترفاطمه حجری خانومی طلا قدم به این دنیا بزاری مصادف با شب عید مبعث قرار شد شب قبل زایمان من شام سبک بخورم مامانم اون شب اومد خونمون تا...
15 مرداد 1391

یک ماه و نیمت شد

سلام دختر نازم دختر قشنگم امروز درست یک ماه و نیم میشه که بدنیا اومدی و زندگیمونو شیرین کردی عسل مامانی امروز که از خواب بیدار شدم اومدم پیشت تو بغل مامان جونت بودی و تا اومدم باهات حرف زدم بهم نگاه میکردیو میخندیدی و با دقت نگاهم میکردی و دهنتو باز میکردی و اووووووو میکردی الهی قربونت برم که هر لحظه با دیدنت دلم از عشقت میلرزه بنیتا گلی از نگاه کردن بهت هیچ وقت سیر نمیشم از خدای مهربون میخوام همیشه شاد و سلامت باشی گل قشنگم  عکسهای خانوم طلا در ادامه مطلب                           ...
14 مرداد 1391

ارتباط من و تو

سلام دختر نانازم این روزها حسابی مارو سر گرم خودت کردی و روز بروز شیرین تر میشی به به دخملی قشنگم من و مامان جونت و بابایی سه تایی حسابی مراقبتیم تا کوچکترین گزندی بهت نرسه و خدا رو شکر که زبان دانستین رو یاد گرفتیم و تا هرچی در خواست میکنی سریع آمادس تا میگی neما میدونیم که خانوم طلا گرسنس تا میگی ehمیدونیم که بادگلو داری و..... شکر خدای مهربون دخملی قشنگم اهل اذیت نیستی و بیخودی گریه نمیکنی همش از خدا میخوام همیشه همینطوری باشی ناناس و خانوم دخترم الان دو روزه که پستونک میگیری الانم که دارم مینویسم کنارم دراز کشیدیو داری پستونک میخوری الهیییییی قربونت برم همش دلم میخواد قورتت بدم     ...
4 مرداد 1391

دیـــــدن تو بهترنیم*

سلام فرشته آسمونی قشنگم دختر بی همتای من دختر نازمممممممم الان که دارم مینویسم دوم فروردین سال 1391 هست  دوردونه قشنگم امسال بهترین سال زندگی منو بابایی خواهد بود با ورود تو بهترین هدیه خــــــــدا واقعا از خدای مهربون ممنونم که تو رو به ما هدیه داد منو بابایی هم به خدای مهربون قول میدیم که از تو به بهترین نحو مراقبت کنیم   دختر قشنگم منو بابایی در تاریخ 90/12/22  رفتیم سونوگرافی چهار بعدی تا از سلامت کامل نی نی نازمون مطمئن بشیم   وقتی که اولین تصویر از تو رو روی مانیتور سونوگرافی دیدیم دستای نازو کوچولوت جلوی صورت قشنگت گرفته بودی     مامانی خیلی صورتت نازو معصوم بود چشمای ...
3 مرداد 1391

پنج روز تا دیدنت

سلام فرشته کوچولو دختر قشنگم دیگه چیزی به پایان این انتظار شیرین باقی نمونده فقط فقط پنج روز تا دیدن روی ماهت باقی مونده شکر خدای مهربون از تو و خدای مهربونم ممنونم که دوره بارداری زیبایی داشتم غصه میخوردم که چرا شکمم بزرگ نمیشه امااااااااا دیشب در یک حرکت غیر مترقبه خانومی طلا تو شکم مامانیت چرخیدی و در همون لحظه شکمم بزرگتر از همیشه شد و دیشب موقع خواب احساس میکردم که از همه شبها سنگینترم دختر قشنگم میدونم که گذاشتی فقط  هفته اخر سنگین باشم و اذیت نشم  قربون دخترم برم که از همین الان هوای مامانتو داری به امید روزی که بیایی و منم همش بچلونمت آخه عاشقتم خداوندا تقدیر عزیزان...
3 مرداد 1391

اولین ماهگردبنیتاگلی

سلام گل قشنگم دیروز اولین ماهگرد تولد تو فرشته کوچولوی خونمون بود ولی دیروز رفته بودیم تولد علی کوچولو و مامانیت نتونست بیاد وبتو آپ کنه عزیزم از لحظه ای که اومدی تو زندگیمون تا امروز 31 روز میگذره و روز بروز شیرین تر و خواستنی تر میشی دختر قشنگم از خدای مهربون ممنونم که تو رو به ما داد نانازی مامان شبها تا ساعت 4 صبح بیدار و گریه هم نمیکنی فقط چشمای ناناست بازه و همش شیر میخوریو تا باد گلوتو بگیریم بازم گرسنت میشه تا سیرت میکنیم جاتو کفیث میکنی آخه ما چیکارتتتت کنیمم خخخخخ عسلکم دیروز خاله نرگست ازت عکس گرفت که بعدا میزارم الان یه عکس ازت میزارم البته مال چهار روز پیشه که خواب ب...
3 مرداد 1391

تکون خوردنای ناردونه

سلام نی نی گلی نازم  پرنسس کوچولوی نازم دو روز بود تکون نمیخوردی و مامانیو نگران کردی  منم صبح که از خواب بیدارشدم سریع یک لیوان شربت آلبالو خوردمو دراز کشیدم و پنج دقیقه نشد که عسلی نازم از خواب ناز بیدار شدی به به....... بعدش رفتم خونه مامانی جون خودم دایی بهنام دستشو گذاشت رو  شکمم و گفت داییییییی تکون بخور و تو هم تکون میخوردی و همش تکرار میکردو تو هم که حرف دایی جونتو زمین نمیندازی ولی مامان جونت که میگفت تکون بخور گوش نمیدادی شیطون بلایییییییییی نازم فقط واسه دایی جونت شیطونی میکنیا ...
3 مرداد 1391
1